جدول جو
جدول جو

معنی شش روزه - جستجوی لغت در جدول جو

شش روزه
(شَ / شِ زَ /زِ)
منسوب به شش روز. در عرض شش روز، عبارت از عالم که از عرش تا فرش در شش روز ساخته شده است. (آنندراج) (غیاث اللغات) :
قبلۀ نه چرخ به کویت در است
عنبر شش روزه به مویت در است.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهروزه
تصویر شهروزه
گدایی که هر روز در قسمتی از شهر می گردد و گدایی می کند، برای مثال شاهیم نه شهروزه لعلیم نه بهروزه / عشقیم نه سرمستی مستیم نه از سیکی (مولوی - مجمع الفرس - شهروزه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شش روزن
تصویر شش روزن
دنیا به اعتبار شش جهت، شش دری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شش گوشه
تصویر شش گوشه
آنچه دارای شش ظلع یا شش زاویه باشد، مسدس
فرهنگ فارسی عمید
(یَ تِ شِ زَ / زِ)
کنایه از آسمان و زمین و هر چه در اوست. (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ یِ شِ زَ / زِ)
کنایه از جهان و مخلوقات است. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). هر دو جهان و آنچه مخلوقات است. (شرفنامۀ منیری). کنایه از، خلق عالم چرا که از تحت الثری تا عرش در شش روز حق تعالی پیدا کرده است. (غیاث اللغات) (آنندراج). کنایه از مخلوقات است. (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(شَ زَ / زِ)
گدایی را گویند که هر روز بر دور یکی از محلات شهر و کوچه و بازار بگردد و گدایی کند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (جهانگیری) (رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) :
شاهیم نه شهروزه، لعلیم نه بهروزه
عشقیم نه سرمستی، مستیم نه از سیکی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ زَ / زِ)
منسوب به یک روز. (ناظم الاطباء) ، برای مدت یک روز. (یادداشت مؤلف) :
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد قسمت یک روزه ای.
مولوی.
، به مدت یک روز:
دو دیده پر از آب کاوس شاه
همی بود یک روزه با او به راه.
فردوسی.
دولت یک روزه در سودای عشق
بر همه ملک جهان خواهم گزید.
خاقانی.
اگر ممالک روی زمین به دست آری
بهای مهلت یک روزه زندگانی نیست.
سعدی.
- یک روزه راه، مسافتی که در ظرف یک روز پیموده شود. (ناظم الاطباء). راهی که یک روز زمان گیرد پیمودن آن. یک منزل:
چون رستم بیامد به نزدیک شاه
پذیره شدندش به یک روزه راه.
فردوسی.
شنیدم که مقدار یک روزه راه
بکرد از بلندی به پستی نگاه.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ شَ / شِ)
هرچیز که دارای شش زاویه باشد. (ناظم الاطباء) :
کرسی شش گوشه بهم درشکن
منبر نه پایه بهم درفکن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شَ زَ / زِ)
شب پره را گویند که مرغ عیسی باشد. (برهان قاطع). رجوع به شبیازه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ زَ / زِ)
شب پره را گویند که مرغ عیسی باشد. (برهان قاطع). شب پره. خفاش. وطواط. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف شب یوزه و شب یازه است. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
ایام آفرینش عالم: کما قال اﷲ تعالی: الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام. (قرآن 4/57). (غیاث اللغات) (از آنندراج). اشاره به شش روزی است که آفرینش عالم در آن شش روز شد. (برهان) :
خاقان اکبر آنکه دو عید است در سه بعد
شش روز و پنج وقت ز چار اصل گوهرش.
خاقانی.
یک دو شد از سه حرفش چار اصل و پنج شعبه
شش روز و هفت اختر نه قصر و هشت منظر.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(عِ رَ تِ شِ زَ / زِ)
کنایه از آسمان و زمین و آنچه در مابین آسمان و زمین و روی زمین است از مخلوقات، کنایه است از آنچه در میان آوریم و از ما بفعل آید، کنایه به آنچه از حوادث بفعل می آید. (برهان)
لغت نامه دهخدا
دنیا (به اعتبار شش جهت)، حیوان (باعتبار سوراخهای گوش و دهان و بینی و پس و پیش)، شش سیاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک روزه
تصویر یک روزه
بمقدار یک روز باندازه یکروز
فرهنگ لغت هوشیار
مقبره، آرامگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای بلوک آنند واقع در ولوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در حوزه ی شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
ریزه ی کش نوارهای کشی به درازای پنج تا شش سانتی متر که عرض
فرهنگ گویش مازندرانی